Level:B2

لطفا آقای موردستون! مرا کتک نزن! من سعی کردم درس هایم را یاد بگیرم، واقعاً سعی کردم، قربان!" دیوید گریه می کند.اگرچه او فقط هشت سال دارد، آقای موردستون او را کتک می‌زند و دیوید چنان ترسیده است که دست ناپدری بی‌رحمش را گاز می‌گیرد. به همین دلیل او را به مدت پنج شبانه روز در اتاقش حبس می کند و هیچ کس اجازه ندارد با او صحبت کند.وقتی دیوید بزرگ می‌شود، می‌آموزد که زندگی پر از دردسر، بدبختی و ظلم است. اما خنده و    مهربانی، اعتماد و دوستی را نیز می یابد و عشق...

Level:B2

'Please, Mr Murdstone! Don't beat me! I've tried to learn my lessons, really I have, sir!' sobs David.
Although he is only eight years old, Mr Murdstone does beat him, and David is so frightened that he bites his cruel stepfather's hand. For that, he is kept locked in his room for five days and nights, and nobody is allowed to speak to him.
As David grows up, he learns that life is full of trouble and misery and cruelty. But he also finds laughter and kindness, trust and friendship . . . and love.