Level:B1

در کالسکه آماده حرکت بودم که آخرین نامه از آمبروز رسید.

"به خاطر خدا زود بیا! راحیل، عذاب من، پیروز شد. دارم میمیرم. زود بیا وگرنه دیر میشه."

سفرم را با ترس وحشتناکی در قلبم آغاز کردم. 10 جولای بود می دانستم که تا اواسط آگوست نمی توانم به آمبروز برسم.

چه اتفاقی برای آمبروز می افتد؟ به نظر شما راحیل به موقع می رسد؟ همین الان کتاب رو بخون تا سرنوشت این دو نفر رو بدونی.

Level:B1

I was in the carriage ready to leave when a last letter arrived from Ambrose.
For God's sake, come quickly! Rachel, my torment, has won.
I am dying. Come quickly, or it will be too late!
I began my journey with a terrible fear in my heart.
It was the 10th of July. I knew I could not reach Ambrose until the middle of August.

دانلود کتاب
My cousin Rachel
مشخصات

تعداد صفحهات

نویسنده:

64

DAPHNE DU MAURIER

کتاب‌های پشنهادی